از قافله جا ماندم درست بیست و چند سال پیش، ماندم... زندانی این روزگار زشت شدم... روزگاری که نه از جنس من است نه از برای من... چه رسمیست دنیا! از گردشش می نالیم و می نالیم و روز زمین گیر شدنمان را جشن میکیریم! نمیدانم... قلمم زیر بار دردها ترک برداشته کمرم خم شده!... با این حال هنوز هم به دوست لبخند میدهم امروز آغاز زندگی دوباره غربت نشینی ام و متولد شدنم هست... به رسم عادت... تولـــــــــــدم مبارک
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393
ساعت
21:10 توسط رضا
آخرين مطالب
Design By : MohammadDesign.IR |